~ شبهـــای تنهــــائی~

می خواهم آب شوم در گستره ی افق ، آنجا که دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد.

~ شبهـــای تنهــــائی~

می خواهم آب شوم در گستره ی افق ، آنجا که دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد.

جواد معروفی

 

 

هنگامی که خوابهای طلایی را می زند جواد معروفی  

شکوفه های بهار

لبخنده  بر لبان با آن 

مزارع گندم را

توامان آهنگش

خواب می رود از آن

 

هنگامی که خوابهای طلایی را می زند جواد معروفی 

 

موج موج هر طوفان

ز لای لای هر گامش

ورق می خورد از آن

 

هنگامی که خوابهای طلایی را می زند جواد معروفی 

 

درختان خزان زده حتی

خوابهای سبز می بینند

 

اما همان هنگام

 که خوابهای طلایی را می زند جواد معروفی

 دختری اینجاست

که هیچ خواب طلایی ای نمی بیند

چرا که پرده اشکی

به خواب رفته چشم نازش را

تار می سازد به دیدن فردا

 

 

برای او تنها  

 

سوالی و شکی

که آخر برای که

برای چه  

    خوابهای طلایی را می زند جواد معروفی؟ 

 

 


  piano

 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد