~ شبهـــای تنهــــائی~

می خواهم آب شوم در گستره ی افق ، آنجا که دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد.

~ شبهـــای تنهــــائی~

می خواهم آب شوم در گستره ی افق ، آنجا که دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می گردد.

بدون مرز......

 


 

 

 

دلم احساس غم دارد

در این انبوه ویرانی  


کمی تا قسمتی ابری

وشاید باز بارانی


 

 

 

بدو مرز

 

   


 چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد ، 

 

 چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد ،  

 

پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند ،  

 

چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد!! 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
المیرا شنبه 21 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:03 ق.ظ http://faryadetanhayee.persianblog.ir

سلاااااااااام سلاااااااااام مریم جونی خودمون حال احوال؟ چه می کنی با این هوای سرد پاییزی؟ اپت عالی بود یه ذره غمگین بود ولی خوشکل بود امیدوارم دلت همیشه گرم و شاد باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد