^
^
^
.
دوباره مریم موندو تیک تاک عقربه های ساعت و یه
شب سرد و بارونی .....
دوباره مریم موندو یه پنجره ی رو به باغ و یه
آسمون بی ستاره و سرد ......
دوباره مریم موندو یه نگاه یخی به
ماه پشت ابرو چشمای بارونی .............
دوباره مریم موندو قلب تنهاش و یه آه عمیق .............
دوباره مریم موندو یه عالمه حرف نگفته
که توو صندوقچه ی دلش زندانی شده !
مریم دیگه به زیبایی برگهای زرد پاییزی لبخند نمی زنه .....
از بس خوابهای طلایی ِ جواد معروفی رو زدم خسته شدم ,
دیگه حتی اونم آرومم نمی کنه .....
.
^
^
^
پ.ن : منتظر دستایی می مونم تا بیاد و حریر نازک تنها ییمو نوازش کنه ،
تا حس پرواز و در من زنده کنه ......
سلام....
واییییی....
چه تغییری...
خیلی خیلی قشنگ...
بیریک میگم...
موفق باشی...
سلام
امیدوارم که این چیزهای که منتظرشون هستی هرچه زودترپیش بیاد
ولی خودت هم میتونی برای یکی دیگه همین کارهاروبکنی ویک منتظر رو نجات بدی
سعی خودت رو بکن
سلاااااااااااااام ابجی جونی من خوبی جیگر؟
ابجی وبلاگ جدیدت مبارک باشه 
ابجی اتفاقا سر عید قربان اومدم تو اون وبلاگت ولی اصلا نوشته هاش و کامنتاش دیده نمی شد جمله هاش عربی بود
هر کار کردم نتونستم کامنت بذارم
ولی حالا خوشحالم ولی ابجی ای کاش هیچ وقت این غم نبود تا نگاه غمگینت و نمی دیدم 
ایشالله که درست می شه قربونت برم توکل کن به خدا
در اولین فرصت لینکت و جایگزین می کنم
ابجی خیلی مواظب خودت باش دوست دارم عیدتم پیشاپیش مبارک بوووووووووووس